کورت کوزنبرگ
برگردان: سیدعلی کاشانی
کورت کوزنبرگ، نویسندهی سوئدی آلمانی زبان، در سال 1904 در شهر گوتهبورگ دیده به جهان گشود. در رشتهی هنر تحصیل کرد و سالها در مطبوعات به عنوان منتقد هنری، به فعالیت پرداخت. این نویسنده در کنار فعالیتهای شغلی خود به نگارش داستانهای کوتاه نیز پرداخت و آثاری خلق نمود که در نزد علاقمندان از محبوبیت ویژهای برخوردارند. وی علاقهی ویژهای به سبک گروتسک ادبی داشته است. داستانی که میخوانید از جمله داستانهای کوتاهی است که با استقبال و توجه ویژهی خوانندگان مواجه شده است. این داستان واکنشهای متفاوتی در خواننده بر میانگیزد. از یک سو به واسطهی طنز آشکار این اثر خنده بر لبان خواننده مینشیند و از سوی دیگر خواننده به ماهیت تراژیک و غیر طبیعی این اختراع و مخترع آن با ترحم و حتی با وحشت مینگرد. ممکن است خوانندهای این دوگانگی و یا چندگانگی را به حساب آشفتگی ذهنی نویسنده بگذارد، اما خوانندهی نکتهسنج به جست و جوی مفهومی برمیخیزد که بیانگر این گسیختگی ذهنی باشد؛ و پر واضح است که در میان مفاهیمی که کم وبیش رسانندهی این احوالاند به «گروتسک» برمیخورد، که به اعتقاد منتقدان هنری توان خنده و آن چه که با خنده دمساز نیست را یکجا در خود به همراه دارد. در ضمن میتوان از میان مشهورترین آثاری که به سبک و سیاق گروتسک رقم خوردهاند به «مسخ» فرانتس کافکا، «خانوادهی وات» ساموئل بکت و «یک پیشنهاد کوچک» جاناتان سویفت اشاره کرد. در آخر توجه خوانندگان نکتهسنج را به تشابه خودآگاهانه عنوان داستان، که در واقع نام مادهای است، که قهرمان داستان کشف میکند، با نهیلیست (پوچگرا) جلب مینمایم. مترجم.
مردی به نام روت ناگل چسب جدیدی اختراع کرد که خوب و محکم به نظر میرسید و بوی گل خرزهره میداد، از اینرو بسیاری از خانمها به خاطر رایحهی خوشش از آن استفاده میکردند. روت ناگل با این استفادهی نابهجا به شدت مبارزه میکرد – او انتظار داشت اختراعاش در راه درست خود استفاده شود. اما در همین زمان مشکل جدیدی بروز کرد، چون چسب جدید هیچ چیز را نمیچسباند، دست کم هیچ چیز شناخته شدهای را، کاغذ یا فلز، چوب یا چینی – هیچ کدام از اینها نه به همجنس خود میچسبید و نه به غیر همجنس خود. اگر به جسمی از این ماده زده میشد، زرق و برقی پیدا میکرد، اما نمیچسبید، و این ناشی از ماهیت چسب بود. با این وجود، این ماده بسیار مورد استفاده قرار میگرفت، نه به واسطهی کاربردش، بلکه به خاطر بوی خوش خرزهره. روت ناگل احمق نبود. به خود گفت: چسبی که چیزی را نمیچسباند به هیچ دردی نمیخورد، پس باید چیزی اختراع شود که با این چسب بچسبد. البته شاید اگر او تولید این ماده را متوقف میساخت یا استفادهی غیر صحیح آن را توسط خانمها تحمل میکرد، راحتتر بود، اما این راه بیدردسر در عین حال تحقیرآمیز هم بود. به این سبب، روت ناگل سه سال از عمر خود را صرف اختراع مادهای میکرد که با این چسب بچسبد، فقط با این چسب. روت ناگل این ماده را پس از تعمق بسیارنهیلیت نام نهاد. نهیلیت در طبیعت به صورت خالص یافت نمیشد، مادهای هم کشف نشده بود که با آن شباهت داشته باشد، چرا که این ماده به کمک فرایند بسیار پیچیدهای به روش مصنوعی تولید میشد. نهیلیت ویژگیهای عجیبی داشت. بریده نمیشد، چکشخوار نبود، سوراخ نمیشد، جوش نمیخورد، پِرس و پرداخت هم نمیشد. چنانچه سعی میکردی از این قبیل اعمال بر رویش انجام دهی، ریز ریز، آب یا پودر میشد. گاهی هم خود به خود منفجر میشد. خلاصه باید از هر نوع کار بر رویش صرفنظر میشد. نهیلیت برای عایقکاری مناسب نبود. گاهی در برابر جریان برق و گرما عایق بود، گاهی نه. به هرحال خیلی نامطمئن بود. در این که نهیلیت قابل اشتعال است یانه، حرف هست. چیزی که ثابت شده بود، این بود که این ماده سرخ میشد و بوی نفرتانگیزی از آن به مشام میرسید. در برابر آب واکنشهای متفاوتی نشان میداد. رویهم رفته در برابر آب نفوذناپذیر بود، البته پیش هم آمده بود که آب را خیلی سریع جذب کند و دوباره پس بدهد. اگر رطوبت میدید، بنابر موقعیت شُل یا سفت میشد. اسیدها بر آن اثر نمیکرد، اما از طرفی اسیدها را به شدت میخورد. نهیلیت به هیچوجه به عنوان مصالح ساختمانی قابل مصرف نبود. ملات را پس میزد و اگر گچ و آهک به آن میخورد، بلافاصله تجزیه میشد. با چسب مذکور میچسبید، اما چه فایده که ناگهان خرد میشد، گاهی دو قطعه نهیلیت چنان به هم میچسبید که جدانشدنی میشدند. البته این حالت هم دوام نمیآورد، چون هر لحظه امکان خرد شدن این قطعهی بزرگتر وجود داشت. تازه اگر با سروصدای زیاد متلاشی نمیشد! به همین سبب در استفادهی آن در راهسازی هم خودداری میشد. از مواد تجزیه شده نهیلیت، به سختی چیزی قابل بازیافت بود، چراکه هیچگونه انرژی در آن بازیافت نمیشد. به سبب تکرار، ثابت شده بود که این مادهی جدید از اتم تشکیل نشده بود، چون وزن مخصوصاش همواره در نوسان بود. نباید فراموش کرد که نهیلیت رنگ نفرتانگیزی نیز داشت، که چشم را آزار میداد. رنگ آن قابل توصیف نیست، چون رنگ آن با هیچ رنگ دیگری قابل مقایسه نبود. همانطور که متوجه شدید، نهیلیت در اصل ویژگیهای مفید کمی داشت، البته به کمک چسب جدید میچسبید؛ به همین منظور هم اختراع شده بود. روت ناگل مقدار زیادی از این ماده تولید کرد و هرکس از این چسب میخرید، نهیلیت نیز دریافت میداشت. هرچند خطر انفجار کم نبود، اما بسیاری از مردم مقدار زیادی از این ماده انبار میکردند، چون دوست داشتند از این چسب استفاده کنند، چرا که این چسب بوی خوش خرزهره میداد.
برگرفته از مجلة چیستا شمارة ؟ حروفچین: متین امامی
|